فقط خدا تنهاست
بـــرای تعجیـــل در فــرجــش بخـــون ...
سه شنبه 20 خرداد 1393برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : سوگل
پارک ملت مهران 1 فرق بین خلیفه و ولی بعد از مراسم رحلت حضرت امام خمینی رفتیم برای سفر به کرمانشاه و کردستان و مهران در مهران سراغ مسجدی رو برای نماز مغرب و عشا از کتابفروشی که کنار پارک ملت مهران گرفتیم این کتاب فروش همه جور کتاب داشت برای ما ادرس مسجد کنار پارک ملت را نشان داد مسجد حضرت عثمان در تابلو نوشته بود رفتیم نگاه کردیم گفتم که اسمش نشون میده شاید صاحبش راضی نباشد شیعه در ان نماز بخواند نماز را در کنار پارک خواندیم موقع برگشتن کتابفروشه مارا به حرف گرفت چند نفری هم از شیعه ها هم کنارمان بودند جمعا شدیم 10 نفری آدم خیلی خوش رو ملایم و رفتار بسیار خوب و پری بود . کتاب فقه شافعی رو برداشتم نگاه که میکردم کتابفروشه رو دیدم که با بچه های پارک داره بحث میکنه خوب گوش دادم خیلی هنرمندانه حرف میزد انگاری کتابفروش نیست یک عالمی بود برای خودش میگفت که کارش اینه همیشه میاد تا 12 شب اینجا کتاب میفروشه شنیدم که میگه ما با هیچ کسی اختلاف نداریم همه مسلمونای دنیا یکی هستند دین در قرآن هم دین مبین اسلام هستش که از عربستان به دست ماها رسیده فقط اختلافی که بین ما مسلمونا و بعضی ها هست در خلافت حضرت علی هستش جالب اینجاست که علی خودش به عمر گفت که سن من از شما کوجک تجربم در اداره کشور کم و محبوبیت من بخاطر کشتن بسیاری از عربهای کافر کمتر هستش و جناب عمر پذیرفتند که خلیفه بشوند ولی ایشان انقدر مرد کریمی بودند دیدند که جناب ابوبکر از نظر کبر سنی و سخاوت از عمر بیشتر هستش خلافت را به ایشان تفیض کردند و این اختلاف را ما در بین خودمان داریم میتوانید به تاریخ هم مراجعه فرمایید در این بین گفتم ببخشد میتونم یک سوالی بپرسم گفت بفرمایید گفتم جناب عمر پدر داشتند و یا جناب ابوبکر پدری داشتند در اون زمان یا نداشتند گفت داشتند گفتم اگر کبر سنی ملاک بود و تجربه ملاک خلافت هستش پدر ایشان را چرا انتخاب نکردند گفت در ان جمع اینها نبودند شاید اگر بودند انها را نتخاب میکردند گفتم مگر در کجا بود این جلسه گفت خارج از مدینه گفتم برای انتخاب به این مهمی چرا به بیرون از مدینه رفته بودند و کسی دیگر در انجا نبوده گفت اسلام بخاطر فوت پیامبر در خطر بود گفتم مگر تلفن یا اینترنتی بود که خبر فوت پیامبر به دشمنان برسد و بعد خطری برای اسلام باشد و این که کدام خطر از چه جانبی باید این خطری اسلام را تهدید میکرد که باید در شب وفات حتما خلیفه انتخاب میشد گفت خطر حمله روم و ایران گفتم مثل این که تاریخ را خوب مطالعه نکردید اول ایران در ان زمان برای حفظ گستره حکومتیش با روم در جنگ بود و سوریه و فلسطین و لبنان در دست ایران بود که روم برای بدست اوردند ان به ایران فشار وارد میکرد دوم این که فاصله بین ایران و مکه و مدینه خیلی زیاد بود به این زودی خبر ها نمیرسید سوم ایران و یا روم چه نیازی به عربستان بیابانی و خشک داشت که هیچی نداشته و هیچ خطری هم برای ایران نداشته که بیاید با عربستان بجنگد چهارم شما گفتید که علی ع با این اتفاق بین عمر و ابوبکر موافقت کردند ببینم چرا 3 ماه تمام کل مدینه را با 3000 سرباز که از بیرون اورده بودند حکومت نظامی کردند و چرا علی را دستگیر کردند و به مسجد بردند و باشمشیر در گردن خواستند بیعت بگیرند گفت همه مسلمانها بیت کرده بودند فقط علی مانده بود و باید بیعت میکرد گفتم پس نگویید همه مسلمانها بیعت کرده بودند چرا که خانواده علی مانده بود خانواده مقداد ابوذر سلمان طلحه و زبیر مانده بودند تا اینجا که شد 6 خانواده پس ممکن هست خانواده های دیگری نیز بوده باشند که بودند پدر خود عمر و ابوبکر بیعت نکرد ند بعد گفتم ببخشید میشه بفرمایید فرق بین خلافت با ولایت در چیست ؟ ما شیعیان قائل به ولایت هستیم نه خلافت و اختلاف ما بر سره ولایت هستش نه در خلافت فرق خلافت و ولایت این هستش که اولا خلافت اقلیمی هستش خلیفه ایران خلیفه عراق خلیفه عربستان اما ولی و ولایت عمومی هستش نه یک منطقه دو منطقه نه سیاه نه سفید پوست نه قاره اسیا نه قاره اورپا بلکه کل دنیا را شامل میشود دوم این که خلیفه انتصاب یا انتخابی از جانب همان اقلیم میتواند باشد سوم اما ولایت انتخابش از طریق خداوند فقط امکان دارد . چهارم اینکه خلیفه بر تن حکومت میکند ولی ولی بر جان حکومت دارد علی را ما ولی میدانیم نه خلیفه بله بنا بر گواه تاریخ بناچار بعد از نبی ما خیلی خلیفه داریم نه چهار خلیفه اگر قرار باشد خلفای بعد از نبی را بشماریم باید بگوییم که معاویه و یزید مروان حجاج ابن یوسف مروانیان اموویان عباسیان و تا حال میشه بفرمایید چرا شما به چهار خلیفه اعتقاد دارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : سوگل
حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید روی او روی محمد، بوی او بوی محمد خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد... ♦♦♦♦ ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبارک باد. ♦♦♦♦ یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : سوگل یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:, :: 11:42 :: نويسنده : سوگل
یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : سوگل درخواست بی شرمانه ی دختر خاله ی هوسبازم…این داستان واقعی است….حتما بخوانید
نامه ای برای مجله ی زن روز می نویسد و داستان عجیب زندگی خود را بازگو می کند:
مادرم هر دو پزشک هستند و از صبح زود تا پاسی از شب را خارج از منزل سپری می کنند. انقدر مشغله ی کاری شان زیاد است که اصلا از خودشان نمی پرسند تنها فرزندشان ( من ) کجا هستم ؟ چکار می کنم ؟ با چه کسی رفت و امد دارم؟… تنها کاری که آنها برایم کردند این بود که برای رفع مشکل تنهایی ام در خانه ، دختر خاله ام ( که همسن خودم می باشد ) را به سرپرستی پذیرفتند ، تا تنهایی ام را پر کند. غافل از اینکه این آغاز مشکلات من بود. یکسال است که دختر خاله ام به خانه ی ما آمده و مدام با پوشیدن لباسهای نیمه برهنه و آرایش های هوس برانگیز و ترفندهای شیطانی ، از من تقاضای همبستر شدن با خود را می کند. اما به لطف خدا من تا به حال اسیر این هوسبازیهایش نشده ام و بر خلاف پدر و مادرم که می دانم مثل دختر خاله ام اهل هوسبازی هستند ، دامن خود را به گناه آلوده نکرده ام.
ام را بدم؟ بارها او را نصیحت کرده ام ، اما گوشش بدهکار نیست. می دانم که اگر موضوع را با پدر و مادرم مطرح کنم ، انها نیز از دختر خاله ام حمایت می کنند. می دانم که زیبایی ام باعث می شود که دختر خاله ام هوس بیشتری به من پیدا کند. اگر موهای طلایی و چهره ی زیبا نداشتم شاید اینطور نمیشد.من نمی خواهم تسلیم شوم ، نمی خواهم گناه کنم. ای کاش زیبا نبودم ، ای کاش درخانواده ای فقیر زندگی می کردم و چهره ی زشتی داشتم تا چنین اتفاقی برایم نمی افتاد. کمکم کنید که او را هدایت کنم ، کمکم کنید به گناه نیفتم …
مجله ی زن روز ارسال می کند :
اما هنوز نامه ای از شما دریافت نکرده ام. قضیه ی جالبی برایم اتفاق افتاده که خدمتتان بازگو می کنم:
دختر خاله ام توضیح دادم ، شبی در خواب مردی سبز پوش را دیدم که به من گفت: امین جان! وقت ان رسیده که به دانشگاه اصلی بروی ، وقت را تلف نکن… تعبیر خواب را از روحانی مسجدمان پرسیدم و گفتند: دانشگاه اصلی همان جبهه است. الان که دارم این نامه را برایتان می نویسم عازم جبهه هستم. شاید لایق شهادت گردم و تا آمدن جوابتان به سوی معبودم پر کشیده باشم ، برای همین آدرس مدیر دبیرستانمان را میدهم که اگر جواب نامه ام را فرستادید و من در این دنیا نبودم ، به شما خبر شهادتم را بدهد. اگر هم که زنده بودم ، خودم جواب خواهم داد…
در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید…
یوسف پیامبر ع رو بده ، همونطور که به امین دادی
رسید ، به ما جوونای امروزی هم مدرک عاقبت به خیری بده
که خودمون رو جلو جنس مخالف زیبا جلوه بدیم
اشک امام زمان عج جاری میشه
یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : سوگل
تنها دعا نمی کنم که بیایی چون همه می دانند که می آیی دعا می کنم که وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاه مهربانت نشود
الــلـــهم عجـــل لولیــک الفــــرج
یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, :: 14:8 :: نويسنده : سوگل
وقتی میان نفس و هوس جنگ میشود
قلبم به چشم هم زدنی سنگ میشود
آقا ببخش که سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ میشود
یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, :: 14:7 :: نويسنده : سوگل یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : سوگل
درباره وبلاگ بسم الله الرحمن الرحیم می خواهم بالحظه های پرامید, زیستنم راهویت بدهم وازروزمرگی های غفلت آوررهاشوم. می خواهم ازکشتزارعمرم طلادروکنم, پس به تابلوی زندگیم رنگ شاداب صاحب الزمان میزنم. برای همین خواستم عهدنامه ای باشماداشته باشم وبه شماقول می دهم محض خاطرت به آن وفاداربمانم تابدانی برای همیشه به یادت هستم. برای همیشه به یادت هستم. شیعیان خواب بس است برخیزید هجرارباب بس است برخیزید یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که اومنتظراست یادمان رفته که اوپشت دراست آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|