فقط خدا تنهاست
خستـــه ام ازخـــــود گـــــریزانم، نمی دانم چرا؟
غم زده بر جسم بـــــی جانـــــم، نمی دانم چرا؟ باد،گویی ریشه ام را سست و بی جان کرده است! همچـــــو برگـــــی دست طوفانم، نمی دانم چرا؟ روزگاری در ســـــرم ســــودای جنگل بود و حال... تکـــــ درختـــــی در بیابانـــــم، نمی دانم چرا؟ من که خـــــود "دنیای باران" بودم اینک اینچنین... تشنه ی یکـــــ قـــــطره بارانم، نمی دانم چرا؟ سهم من از زندگـــــی جز درد و ناکامی نبود! مـــــن دلیلش را نمـــــی دانم... نمی دانم چرا؟ گرچه تو روح مرا در هم شکستی! باز هـــــم... با تو هستم...با تو می مانم...نمی دانم چرا...؟!!!! نظرات شما عزیزان: سه شنبه 6 مرداد 1394برچسب:, :: 11:3 :: نويسنده : سوگل
درباره وبلاگ بسم الله الرحمن الرحیم می خواهم بالحظه های پرامید, زیستنم راهویت بدهم وازروزمرگی های غفلت آوررهاشوم. می خواهم ازکشتزارعمرم طلادروکنم, پس به تابلوی زندگیم رنگ شاداب صاحب الزمان میزنم. برای همین خواستم عهدنامه ای باشماداشته باشم وبه شماقول می دهم محض خاطرت به آن وفاداربمانم تابدانی برای همیشه به یادت هستم. برای همیشه به یادت هستم. شیعیان خواب بس است برخیزید هجرارباب بس است برخیزید یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که اومنتظراست یادمان رفته که اوپشت دراست آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|