فقط خدا تنهاست
شنو از چادر که در توصیف زن /تار و پودش با تو می گوید سخن سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 8:1 :: نويسنده : سوگل
گفت:یاباداست یاخواب است یاافسانه ای گفتم:آنهاراچه می گوئی که دل براونهند گفت:یامستندیاکورندیادیوانه ای گفتم:ازاحوال عمرم گوکه بازم عمرچیست؟ گفت:یابرق است یاشمع است یاپروانه ای یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : سوگل
ای جوان
قرآن بخوان قبل از آن که برایت قرآن بخوانند
نمازبخوان قبل از آن که برایت نماز بخوانند
ازتجربه ی دیگران استفاده کن قبل ازآن که تجربه ی دیگران شوی! یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : سوگل
چه کودکانه سپردیم دل,به بازی قسمت چه بی خیال نشستیم! نه کوششی؟نه وفایی؟ فقط نشسته وگفتیم: ((خداکندکه بیایی...)) چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 8:38 :: نويسنده : سوگل
سرگردانم
در برزخ تنهایی
مگر
چشمان "تو"
قیامتـــی به پا کند!
«بازم دوباره / دلم گرفته
دوباره شعرام / بوی غم گرفته
کسی نفهمید / غمم چی بوده
دلیل یکعمر / ماتمم چی بوده...»
![]() دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 20:17 :: نويسنده : سوگل
آیا مـــی دانیــــد که اگـــر شـــما در حــــال حـــمل قـــرآن بـــآشـــید ، شـــیطان دچـــار درد شـــدید در ســـر میــــشود و باز کـــردن قـــرآن ، شیـــطان را تجــــزیه مــــی کنـــد و بــــا خوانـــدن قـــرآن ، به حــالت غـــش فـــرو میــــرود.. و خــــوانــدن قـــرآن باعـــث در اغــــما رفــتــنــش مــیــشود؟؟؟؟ و آیـــا شـــما مـــی دانید کـــه هنگــــامـی که مـــی خــواهـــید ایــــن پیـــام را بــــه دیـــگــران ارســــال کنــــید ، شیطان سعـــی خواهـــــد کــــرد تا شـــــما را منــــــصرف کند؟؟؟؟ فـــریب شیــــطان را نخــــور!!!!! پـــس ایـــن حـــق را داریــــد کـــه ایـــن پســـت رو کـــپی کنید و تــــوی وب هـــاتون بــــذارید بر گرفته از وبلاگ ورود ممنوع... یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : سوگل جوان خیلی آرام ومتین به مردنزدیک شدوبالحنی مودبانه گفت :(ببخشیدآقا!من میتونم یه کم به خانم شمانگاه کنم ولذت ببرم؟)مردکه اصلاتوقع چنین حرفی رانداشت وحسابی جاخورده بود,مثل آتشفشان ازجادررفت ومیان بازاروجمعیت,یقه ی جوان راگرفت وعصبانی,طوری که رگ گردنش بیرون زده بود,اورابه دیوارکوفت وفریادزد:(مرتیکه عوضی,مگه خودت ناموس نداری...خجالت نمیکشی؟) جوان اما:خیلی آرام,بدون اینکه ازرفتاروفحشهای مردعصبی شودوواکنشی نشان دهد,همانطورمودبانه ومتین ادامه داد:(خیلی عذرمیخوام,فکرنمیکردم این همه عصبی وغیرتی بشین,دیدم به خاطروضع ظاهرخانومتون دارن بدون اجازه نگاه میکنن ولذت میبرن,من گفتم حداقل ازشمااجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم...حالاهم یقموول کنین,ازخیرش گذشتم!)مردخشکش زد...همانطورکه یقه ی جوان راگرفته بود,آب دهانش راقورت دادوزیرچشمی زنش رابراندازکرد. یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 8:40 :: نويسنده : سوگل هرچه کردم نشوم ازتوجدابدترشد ازدل مانرودمهرووفابدترشد مثلاخواستم این بارکه موقرباشم به جای توبگویم که شمابدترشد آسمان وقت قرارمن توابربود تازه بارفتن تووضع هوابدترشد چاره داروودوانیست که حال بدمن بی توباخوردن داروودوابدترشد روی فرش دل من جوهری ازعشق توریخت آمدم پاک کنم عشق تورابدترشد پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : سوگل امروزدلم دوباره شکست............ ازهمان جای قبلی..............! کاش می شد آخراسمت نقطه گذاشت تادیگرشروع نشوی.... کاش می شدفریادبزنم.........پایان! دلم گرفته است! اینجانمی شودبه کسی نزدیک شد آدم هاازدوردست دوست داشتنی ترند! پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : سوگل عشق راازفاطمه آموختم چشم بردست کبودش دوختم دست اومشکل گشای عالم است روی اوجای لبان خاتم است دست اوصدهاگره وامی کند دست اووالله غوغامی کند سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 8:47 :: نويسنده : سوگل درباره وبلاگ ![]() بسم الله الرحمن الرحیم می خواهم بالحظه های پرامید, زیستنم راهویت بدهم وازروزمرگی های غفلت آوررهاشوم. می خواهم ازکشتزارعمرم طلادروکنم, پس به تابلوی زندگیم رنگ شاداب صاحب الزمان میزنم. برای همین خواستم عهدنامه ای باشماداشته باشم وبه شماقول می دهم محض خاطرت به آن وفاداربمانم تابدانی برای همیشه به یادت هستم. برای همیشه به یادت هستم. شیعیان خواب بس است برخیزید هجرارباب بس است برخیزید یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که اومنتظراست یادمان رفته که اوپشت دراست آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |